دانلود رمان روزهای رنگی با فرمت apk, epub, jar, pdf
.
خلاصه داستان: ترانه ۲۵ سالشه، لیسانس الکترونیک و فوق لیسانس روانشناسی داره، دنبال کار می گرده در همین گیرودار پسردایی ناتنیش کیانوش که متخصص مغز و اعصابه برای گذروندن دوره طرحش از تهران به کرمانشاه می ره و قراره چند ماهی رو تا آماده شدن آپارتمان خودش در منزل عمه اش(خونه ترانه اینا) بمونه نصف داستان در کرمانشاه اتفاق می افته و …
.
.
قسمتی از رمان:
طبق معمول شبای جمعه تابستون بساط جوجه کبابمون به راه بود. تنها شبایی بود که همه می تونستیم دور هم جمع بشیم. مامان بالاخره بعد از کلی جر و بحث راضی شده بود که پنج شنبه ها قید مطب و بیمارستان رو بزنه و بابا هم مثل همیشه یه پروژه راه سازی خارج از شهر داشت و فقط آخر هفته ها خونه بود. از وقتی یادم میاد من و طاها همیشه تنها بودیم. طاها برادر کوچکترم با وجود اینکه شش سال از من کوچکتره اما از وقتی پانزده سالش بود تنها رفیق یار و غار من بوده. از عصر حیاط رو شسته بودم و پشه بند ها رو روی دو تاتخت زیر مودار بسته بودم. خوبی شهرهای کوهستانی همین بود دیگه هوای خنک و تمیزی داشت و حتی تو تیرماه هم می تونستی بدون کولر، شبا از هوای پاک و خنک لذت ببری. مامان طبق معمول تا آخرین لحظه مشغول حرف زدن با موبایل بود و بابا هم پای منقل. طاها هم آروم آروم گوجه ها رو به سیخ می کشید و هر از چند گاهی هم یه تکه جوجه از رو منقل کش می رفت. منم سبزی هایی رو که از باغچه حیاط چیده بودم رو، زیر شلنگ تو حیاط شستم و رفتم رو تخت نشستم. چشمهام رو بستم و یه نفس عمیق کشیدم و با تمام وجود عطر نسترن ها و یاس توی باغچه رو که حالا با بوی کباب مخلوط شده بود به داخل ریه هام فرستادم. خدایا هیچ وقت نذار این لحظه های خوبمون تموم بشه!
.
.
لینک های دانلود رمان:
.
دانلود رمان مخصوص گوشی های اندرویدی (APK)
.
دانلود رمان مخصوص گوشی های جاوا (JAR)
.
دانلود رمان مخصوص کامپیوتر (PDF)
.