دانلود رمان باور آفتاب با فرمت apk, epub, jar, pdf
.
خلاصه رمان:داستان زندگی دختری به نام ملیکاست که مادرش در یک سانحه کشته می شود و بعد از فوت مادرش ملیکا با مادر بزرگ و پدر بزرگش هم خانه می شود. ملیکا از بچگی عادت داشت تابستانها به روستا برود و با آسیه دختر مش تقی که یکی از خانواده های خوب روستا بودند بازی کند.مش تقی ۸ فرزند داشت که ۳ پسرش در شهر زندگی میکردند و یک دخترش در همان روستا و یکی هم در تبریز دو دختر و یک پسر هم در خانه داشت.پسر کوچکش زکریا درس را رها کرده بود و کمک پدرش در مغازه ی خوار و بار فروشی کار میکرد.
.
![رمان باور آفتاب رمان باور آفتاب](http://www.zarhonar.ir/wp-content/uploads/2017/03/%D8%A8%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%A8.jpg)
رمان باور آفتاب
بعد از فوت مادر ملیکا،ملیکا حدود ۲ سال به روستا نیامد و وقتی تابستان سال سوم وارد روستا شد رفتار ذکریا تغییر
کرده بود و برای او خوراکی روی صندلی جلوی خوار و بار فروشی میگذاشت … ملیکا هم نسبت به رفتارهای ذکریا بی
میل نبود…تابستان وقتی ملیکا بعد از ۹ ماه به روستا آمد مش تقی فوت شده بود و ذکریا ۶ ماه بود که به سربازی رفته
بود و آسیه با پسر کدخدا نامزد شده بود…خبرهای جدید کمی ملیکا را در خود فرو رفته کرد ولی در این باره چیزی به
مادر بزرگش نگفت و همین باعث شد مادر بزرگ و پدر بزرگش فکر کنند بهتر است او با ژاله و پدرش زندگی کند و ….
قسمتی از متن رمان باور آفتاب :
از خانه کلاه فرنگی تا کوچه ۸ پله چهار باغ فاصله بود.این کوچه درست روبروی میدان ده و آغازش از نبش دکان خوار
بار فروشی مش نقی شروع میشد و تا کمر کش ادامه پیدا میکرد.اولین خانه کاه گلی با سر در فرریخته متعلق به او و
خانواده ۸ نفره اش بود.در روستا شایعه بود که مش تقی با بدنیا آمدن هر فرزندی پله ای سیمانی کار گذاشته و به این
وسیله از شیب تند کوچه کم کرده و رفت و آمد ساکنان را آسان نموده.همسایگان آرزو میکردند که خدا به مش نقی
فرزندان دیگری نیز بدهد تا این کوچه خاکی که بارش اولین باران گل زار میشد شکل و قیافه بگیرد و اگر چنین میشد از
همه کوچه های روستا زیباتر میشد.
حلیمه خانم همسر او به زنان و دختران ده درس قالیبافی و نقشه خوانی یاد میداد و از این راه درآمد خوبی برای خود
کسب میکرد. سال گذشته که به سفر حج رفته بود همه میدانستند که از دست رنج خود توانسته راهی خانه خدا شود و از
مکنت و مال مش نقی قرانی کم نشده.گرچه مش نقی مورد احترام تمام اهالی و به نکونامی و خیرخواهی شهرت داشت اما
سعی و تلاش حلیمه خانم نیز مورد توجه مردم بود.مخصوصا تدریس قرآن که اکثر زنان روستا عم جزء را از او یاد
گرفته و سواد قرآنی پیدا کرده بودند.
.
لینک های دانلود رمان:
.
دانلود رمان مخصوص گوشی های اندرویدی (APK)
.
دانلود رمان مخصوص گوشی های جاوا (JAR)
.
دانلود رمان مخصوص کامپیوتر (PDF)
.