loading...
دانلود سنتر
ادمین بازدید : 633 شنبه 15 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان با دل من بساز با فرمت apk, epub, jar, pdf

.

خلاصه داستان:شهرزاد فرجام از كودكي با پسرعمويش شادمهر بزرگ شده و اخلاقي پسرانه دارد ودرست مانند پسرها لباس پوشيده و با شادمهر در هيبت يك پسر همراهي مي كند…اين دو از بچگي نامزد هم شناخته مي شوند. و با رسيدن به دوران جواني با هم نامزد مي شود اما در اين زمان اخلاق شادمهر تغيير مي كند و شهرزاد را به صورت سابق نمي پذيرد و بعد از سوئ استفاده از وي نامزدي را بهم زده و با دختر زيبايي نامزد ميشود…شهرزاد مدتها افسرده شده و كم كم سعي مي كند شادمهر را فراموش كند تا اينكه در يك مهماني با شادمهر روبه رو مي شود…شاد مهر كه تحمل توجه سهيل پسر دوست عمويش به شهرزاد را ندارد،در مقابل وي راز زندگي شهرزاد را رو مي كند…شهرزاد بر اثر ناراحتي دچار حادثه شده و صورتش كاملا مي سوزد…..با عمل جراحي زيبايي شهرزاد چهره اي تازه و فوق العاده جذابتر از قبل پيدا مي كند و درگير ماجراهاي تازه اي مي شود…

.

\"رمان

رمان با دل من بساز

.

 

قسمتی از رمان:

از وقتی به یاد دارم همیشه در دلشوره و اضطراب به سر می بردم و هر لحظه منتظر یک خبر بد بودم. دلم شده مثل یک کلاغ سیاه شوم، دائم بال بال می زنه و صداش مثل غار غار کلاغ گوشهام رو اذیت می کنه. کنار پنجره ایستاده ام و در انتظار مرد خانه ام هستم. کمی ان طرف تر به پسرم نگاه می کنم که با اسباب بازی جدیدش سرگرمه. سرش را بلند می کنه و با نگاه قشنگ پر از شیطنتش بهم می خنده و با خنده های نازش بهم می فهماند که مامان نگران نباش بابا خیلی زود از راه می رسه.
نمی دانم امروز چرا دلم می خواهد گذشته را مرور کنم. زمانی که یک دل عاشق و شوریده داشتم به وسعت تمام دنیا. کله شق بودم و فوق العاده دیوونه ولی عاشق و بی قرار. تازه دیپلم گرفته بودم و علاقه ای به ادامه تحصیل نداشتم و اگر حقیقت را گفته باشم تا اینجا هم به اجبار پدرم خوانده بودم.پدر علاقه داشت برای ادامه تحصیل بروم خارج از کشور. به اصرارش در یکی از موسسات معتبر زبان خارجی(انگلیسی- فرانسه)ثبت نام کرده بودم هر چند علاقه چندانی به فراگیری این زبان ها نداشتم و انگلیسی از همه بیشتر.دلیلش هم معلم زبان بود و بس، خانم مسنی بود با قیافه ای خشن با یک عینک قاب پهن سیاه و فوق العاده منضبط و بد اخلاق که ادم را از هر چی زبان انگلیسی بود، متنفر می کرد.
با من از همه بیشتر لج بود، چون همیشه خدا کم کاری می کردم و حواسم داخل کلاس نبود و فکر و ذکرم پیش شادمهر پسر عموم بود. شادمهر مسابق اتومبیل رانی داشت و من بیشتر وقت ها کنارش بودم.هر دوی ما علاقه زیادی به اتومبیل رانی و مسابقات رالی داشتیم. دومین تفریح ما بعد از مسابقات رالی مهمانی و پارتی های رقص بود.

.

.

لینک های دانلود رمان:

.

دانلود رمان  مخصوص گوشی های اندرویدی (APK)

.

دانلود رمان  مخصوص گوشی های جاوا  (JAR)

.

دانلود رمان مخصوص کامپیوتر (PDF)

.

دانلود رمان مخصوص گوشی آیفون و کتابخوان ها (EPUB)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار
    آمار سایت
  • کل مطالب : 3862
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 54
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 343
  • آی پی دیروز : 125
  • بازدید امروز : 1,521
  • باردید دیروز : 596
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 2,956
  • بازدید ماه : 2,956
  • بازدید سال : 166,555
  • بازدید کلی : 2,550,134