دانلود رمان سکوت رسوب با فرمت apk, epub, jar, pdf
.
در را با لگد بست و خودش را به داخل خانه پرت کرد.از لابه لای جعبه های بسته بندی شده ی وسایل خانه ، سعی کرد خودش را عبور دهد.با دیدن هانا که به قیافه ی داغ کرده اش زل زده بود و خیلی خونسرد شیشه ی محتوی لاک را روی زانویش گذاشته بود و با برسش روی ناخنش رنگ میکشید، انگشت اشاره اش را تهدید آمیز بالا برد و داد زد: حرف زدی نزدی!
.